شب مرا میبینند....
پشت آن پنجره بی پرده
زهره و ماه و سهیل و ناهید
زهره چشمک بزند
گوئیا عاشق رویم شده است
ماه رویش باز و باز شود
باز رسوا بشود رخ بکشد
من ازین آمدن و رفتن و برگشتن آنها بیزار
فکر رفتن دارم
تا بفهمانم که ...
رفتن و برگشتن بی معناست
یا بمانید مدام یا بمیرید تمام........
زهره عشقش پوچ است
عشق چشمک زدن و رفتن و برگشتن نیست
عشق ثابت ماندن مهر خود تاباندن
بر رخ معشوق است.......r&r
زمان مسافرخانه و ابر ها مسافر
الان یک مسافر از اینجا رفت
و تو هنوز بدهکار حسرتی
کجایی ماهروی من
شب تمام میشود و روز ها پژمرد میشن
چشمانم پره اشک میشه
خاطرات در من گریه میکنن
کجایی ماهروی من
پاسگاه ها ساخته شدن
دستبندهایم را زدن
ببین امروز هم شب شد
کجایی ماهروی من
شبها تموم میشن روزها پژمرده میشن
چشمانم پره اشک میشه
خاطره ها در من گریه میکنن
کجایی ماهروی من
پاسگاه ها ساخته شدن
دستبندهایم را زدن
ببین امروز هم شب شد
کجایی ماهروی من
r&r
الله مهربان احتیاجی نیست فریاد بزنم
احتیاجی نیست سخن بگویم
که تو خود آگاهی
الله مهربان
از هیچ بنده یا رسولی
نمیخواهم که مشکلات مردم
را حل بکنند چون از بنده خواستن گدایی است
الله مهربان رو به دروازه همیشه باز تو می آورم
که خواستن از سلطان عالم لذت بخش است
الله مهربان در مقابل طوفان بلا دیوار همه انسانها باش
دیواری که هیچ طوفانی که هیچ سیلی که هیچ زلزله ای توان ریختنش را ندارد
تو هستی اهورای پاک ...اینجا بسیار تاریک است
دلها دیریست نور را تماشا نکرده اند
خورشید مهرت را بتابان تا دلهای سرد گرمای وجودت را احساس کنند
من از هیچ خدایی از هیچ رسولی از هیچ بنده پاکی تقاضا ندارم
جز کسی که جهان را خلق کرد (لا اله الا الله) الله الله الله الله الله الله الله
عاشق دیوانه لختی خواب رفت
بست چشمان و پرید از خواب شوم
خواب سنگین دلبرش را برده بود...
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
sensizća kim sensizća
اندازه تو چه کسی اندازه تو
majnon edi beni
منو مجنون کرد
hiç tanumaz tanim alarini bilmaz yuragim bilmaz yuragini
هیچ نمیشناسد تنم دستانت را دلم نمیفهمد دلت را
ah bu delilik sarsar badanimi
آه این دیوانگی تنم را به لرزه میندارزه
vazgeçdim gedmakdan
منصرف شدم از رفتن
ah bir goromuş yaprak kimi yuragim doşdo
آه شبیه برگ خشک دلم افتاد
faydasu yok
فایده نداره
bir yanluşa tokandim
بخاطر یک اشتباه تمام شدم
نه ...برگشتن اشتباه است
کسی که رفت هرگز برنمیگردد
اما کسی که هنوز سر جایش مانده است
برگشتن بی معناست
هرگزززززززززز هرگزززززززززز هرگزززززززززز
بی تو نمی مانم
تو هیچ وقت از قفسه سینه ام نمیتوانی فرار کنی
داخل قفس قلبیست که تنها منزل توستr&r
roman reignz &(r)deniz
انتظار که را میکشی....
چشمانت را ببند برای آخرین بار اورا تجسم کن
نباید منتظر باشی......
جسمت را آویزان کن و برو
از دست من میری *از دست تو میرم
تو زنده میمونی*منم که میمیرم
تو رفتی از پیشم* دنیامو غم برداشت
برداشت ما از عشق* با هم تفاوت داشت
این آخرین باره من ازت میخوام برگردی به خونه
این آخرین باره من ازت میخام عاقل شی دیوونه
اونقد بزرگه تنهایی این مرد که حتی تو دریا نمیشه غرقش کرد
من عاشقت هستم اینو نمیفهمی یه چیزو میدونم که خیلی بیرحمی
همیشه میرفتی هر لحظه هر ساعت آغوش من هرگز زندون نبود واست
هرچی بدی کردی پای من بنویس نتیجه این عشق بازم مساوی نیست
این آخرین باره من ازت میخام برگردی به خونه
این آخرین باره من ازت میخوام عاقل شی دیوونه
ترانه ی ابی(البته این آهنگ رو ناهیده باباشلی با صدای نازش خونده) ولی اولین بار توسط ابی اجرا شد
میله زندان مرا همدم شدهR
درد من دانسته زندان غم شده&
کاش فریاد دلم را نشنودR
گوئیا چشمان زندان نم شدهr
بس که سر کوبیده ام بر میله ها&
میله ها چون قامت من خم شدهd
ترک زندان کن که بینی یوسفاe
غصه تو قصه عالم شدهn
تاج بر سر مینهی تا شه شویi
غافلی بیت پدر ماتم شدهz
R&R
r&deniz
نازنینم زندگی زیباست با نگاه زیبا زندگی زیباست
زندگی را باتو زیبا دیده ام
از دلم غمهای بد را چیده ام
r&r
roman&deniz
r&r&r&r&r&r
چه آمد سرم از غم دوری ات
غبار غریبی تنم خورده است
غریبه نشو مهربانم منم
همانم که از دوری ات مرده است
تنم را به باران بده تا شناسی کی ام
چو گلهای بشکسته پژمرده است
دلی که شکست از بلای رقیب
نکردی وفا بین چه افسرده است
تو آرام خواب و نه یاد منی
مرا بی تو خوابی کجا برده است
رومن&دنیز
شوخی شوخی گلدان را شکست
جدی جدی گلها پژمرده شدن
شوخی شوخی سنگ روی دل گذاشت
جدی جدی دل جان داد
شوخی شوخی به احساسش خندید
جدی جدی احساساتش آسیب دید
شوخی شوخی گفت دوستت دارم
جدی جدی عاشق شد
شوخی شوخی گفت عشقم کس دیگریست
جدی جدی دل برید
با شوخی میشه خیلی حرفا رو زد اما شوخی ها جدی میشوند
نمیدونم چشمانم چه کسی رو میبیند اما دلم در تو ماند
دستانم که را به دلم نشان میدهد
پای من به کدام طرف میرود...نمیدونم دستم برای که شعر مینویسد
دلم در تو ماند ماهروی من
ساعتها خسته اند از صبر من
و من خسته از تیک تاکساعت که نشان از قدمهای خسته ایست که هرگز به مقصد نمیرسد
و دوباره به جای اول برمیگردد...........................در گوشم سکوت زنگ بیداری میزند
اما من خیال بیدار شدن را ندارم ....
لاله ی لب لبسته غافل عاشق بلبل شده
غافل از مرغی که هر روز عاشق یک گل شده
.............................
عشق تنها یک نفر هست
roman&deniz
نه اینکه دروغ بگن توان گفتن را ندارند
حقیقت همیشه تلخ است اما سکوت از ترس تلخ تر از حقیقت است
لبها با اینکه زخمی اند سکوت کرده اند انگار دیو سیاه لبها را قفل زده
نهههههههههههههههههه حقیقت به گفتن نیست
حقیقت مث روز روشن است
قرنها میگذرد عشق دگر پیدا نیست
roman&deniz
دلتنگم ...نمیدونم چرا
امشب افسرده ترین شب منه
دلتنگ کسی هستم که هرگز ندیدمش
ترس من از مرگ نیست...ترس من از انتظارکشیدن است
کجایی ماهروی من
پنجره ها شوق دیدارت را دارند
?neredesen ay yuzlum
نه......اشک لرزان هم دوایی نمیکند...وقتی قلب میشکند ...زلزله ای خانه ساکنانش را میلرزاند
حتی خدا در دل میلرزد و با بغض خ خ و و داااااااااا هم از دل خارج میشود....
تنها کسی در دل میماند برای همیشه غم هستس
و سیل از چشم سرازیر میشود
اما این سیل تنها دل را ویران تر میکند
cok uzgu olmuşam
kalbim titreyor
bu sefar istiyorum qedam
daha qeyidmiyam
tanrimmmmmmmmmmm
eşidmisen